کردار نیک

داستان و حکایت

کردار نیک

داستان و حکایت

چهارشنبه, ۲۵ مرداد ۱۳۹۶، ۰۲:۲۵ ب.ظ

عکس دندان

یکی از دوستام تعریف می کرد هفته گذشته رفته به یک مرکز رادیولوژی که از دندونهاش عکس بگیره. نوبتش که شد رفت توی اتاق مخصوص عکسبرداری و اونجا خانم تکنسین رادیولوژی ابتدا یه لباس سربی سنگین به دوستم می پوشونه و سرش رو به دستگاه می چسبونه البته یه میله هم داشته که  باید با دندون می گرفته، خلاصه شرایط سختی بوده و برای چند لحظه میشه تحملش کرد. بعد خانمه میگه هیچ تکونی نخور تا برگردم بعدش هم میره بیرون اتاق در را میبنده تا عکس بگیره. رفیقم میگه خانمه پس از ۱۵ دقیقه برگشت تو اتاق وتازه اونوقت بود که منو یادش اومد، بنده خدا کلی عذرخواهی کرد. اما بشنوید از رفیق ما، اون بنده خدای از همه جا بی خبر از ترس اینکه عکس خراب بشه دستگاه را ول نکرده بود زیر فشار جلیقه سربی و شرایط سخت به شدت می لرزیده و عرق می کرده.

 

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۰۵/۲۵

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی